مادر شهدا

بسم الرب الزهرا

مادر شهدا

بسم الرب الزهرا

مشخصات بلاگ

بسم الرب الزهرا
وبلاگ تخصصی شهدا هییت شریف یازهرا(سلام الله علیها) کرج

واحد شهدا

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

یک انگشت

دوشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۱۵ ب.ظ

توی بحبوحه عملیات یکدفعه تیربار ژسه از کار افتاد! گفتم: چی شد؟

پسر گفت: «شلیک نمی کنه. نمی دونم چرا؟»

وارسی کردیم، تیربار سالم بود. دیدیم انگشت سبابه پسر، قطع شده؛

تیرخورده بود و نفهمیده بود! با انگشت دیگرش شروع کرد تیراندازی کردن.

بعد از عملیات دیدیم ناراحته. انگشتش را باندپیچی کرده بود.

رفتیم بهش دلداری بدیم. گفتیم شاید غصّه انگشتشو می خوره؛

بهش گفتیم: بابا، بچه ها شهید می شن! یک بند انگشت که این حرف ها رو نداره!

گفت: «ناراحت انگشتم نیستم؛

از این ناراحتم که دیگه نمی تونم درست تیراندازی کنم!»

  • راوی شب عملیات

نظرات  (۱)

  • مهدی شریفی
  • موفق باشید
    پاسخ:
    ممنون از شما...
    همچنین.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی